معنی کلمه رخ سپر در لغت نامه دهخدا رخ سپر. [ رُ س ِ پ َ ] ( ص مرکب ) که روی خود سپر سازد. که رخ چون سپر دارد : مرد آن باشد که پیش تیغ توچون آینه جمله رخ سپر گردد.خاقانی.
جملاتی از کاربرد کلمه رخ سپر چو بادلیران نیزه زبان کنددرکام چو بر نهند یلان بر رخ سپر رخسار هر که را روی راست، بخت کژ است مار کژ بین که بر رخ سپر است مرد آن باشد که پیش تیغ تو چون آینه جمله رخ سپر گردد