ربز

معنی کلمه ربز در لغت نامه دهخدا

ربز. [ رَ ]( ع مص ) زیرک گردیدن. ( آنندراج ). ربازة. ( منتهی الارب ). || آگنده گوشت و فربه شدن. ( آنندراج ).

معنی کلمه ربز در فرهنگ فارسی

زیرک گردیدن یا آگنده گوشت و فربه شدن

جملاتی از کاربرد کلمه ربز

دربا گدای دست گهر بارت ازکرم پیشکف تو، ابر عرق ربز از حیا
آنغمزهٔ خون ربز را سر ده بجان عاشقان الحق که نازت میرسد خوب و خوش زیباستی
ساقی دوسه ساغر به کدو ربز، گدا را از پیر مغان جز طلب ارشاد ندارم
پیش دونان چند ربزی آبروی احتیاج از جهان بردار باید دست اگر برداشتن