راموز

معنی کلمه راموز در لغت نامه دهخدا

راموز. ( ع اِ ) دریا. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء )( از اقرب الموارد ). || اصل چیزی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) || نمونه. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، در همه معانی ، روامیز. ( از اقرب الموارد ).
راموز. ( اِ ) کشتیبان و ناخدا. ( برهان ) ( جهانگیری ). رجوع به توضیح معنی بعدی کلمه شود. || ماهیی است دلیر و جنگجو که به آدمی مایل است و با کشتی همراهی کند اگر ماهیان دیگر قصد کشتی کنند رفع کند و اگر کشتی غرق شود مردمان را بکنارساحل رساند. شیخ آذری در عجائب الدنیا این افسانه رانقل کرده و بعد از چند بیت ، شعر آتی الذکر را آورده است. با این تفصیل و تأویل صاحب فرهنگ جهانگیری از اول حکایت غافل مانده و بمعنی ناخدا آورده ، صاحب برهان نیز بتقلید او بمعنی ناخدا و کشتیبان نقل کرده. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ) :
هست راموز مرشد کامل
که برد مرد را سوی ساحل.شیخ آذری ( از آنندراج ).

معنی کلمه راموز در فرهنگ عمید

۱. دریا، بحر.
۲. نمونه.
۳. اصل چیزی.

معنی کلمه راموز در فرهنگ فارسی

دریا . یا اصل چیزی . یا نمونه .

جملاتی از کاربرد کلمه راموز

شاخه قومی قبتیستان، شاخه قومی راموز، شاخه قومی بهبود، شاخه قومی میر شادی، شاخه قومی خواجه حسن، شاخه قومی نوری، شاخه قومی شیر داد، شاخه قومی میر بچه، شاخه قومی دوست دار، شاخه قومی تیزک، شاخه قومی چوگدنه، شاخه قومی درویشان می‌باشند.