راقص

معنی کلمه راقص در لغت نامه دهخدا

راقص. [ ق ِ ] ( ع ص ) رقص کننده. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ). رقصنده. ( ناظم الاطباء ).
راقص. [ ق ِ ] ( اِخ ) ستاره ای است. ( از اقرب الموارد ). نام ستاره ای است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است.( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رافض ، در اصطلاح فلک صورتی که آن را «جاثی علی رکبیة» نیز نامند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به جاثی علی رکبیة در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه راقص در فرهنگ عمید

رقص کننده.

معنی کلمه راقص در فرهنگ فارسی

ستاره ای است . نام ستاره است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است .

جملاتی از کاربرد کلمه راقص

توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
729- راقصات ، به شترانى گفته مى شود كه زائران خانه خدا را از مكه به منىو عرفات مى برند.