ذوقناک. [ ذَ / ذُو ] ( ص مرکب ) لذیذ. خوشمزه : چونکه آب جمله از حوض است پاک هر یکی آبی دهد خوش ذوقناک.مولوی. || پرمسرت. پر شادمانی : پهلوان درلاف گرم و ذوقناک چون شنید این قصه گشت از غم هلاک منفعل شد در میان انجمن سر فرو برد و خمش شد از سخن.مولوی.
جملاتی از کاربرد کلمه ذوقناک
فتاد زمزمه ذوقناک در افواه که یافت لذت از آن صدهزار کام و زبان
چونک آب جمله از حوضیست پاک هر یکی آبی دهد خوش ذوقناک
دل ار چه ذوقناک از وصل شد لیک ز بیم هجر هستم هولناکش