ذوشجون

معنی کلمه ذوشجون در لغت نامه دهخدا

ذوشجون. [ ش ُ ] ( ع ص مرکب ) صاحب راهها. صاحب وادیها. صاحب شاخه ها و شعبه ها. کثیرالاحتمال الحدیث ذوشجون ؛ ای ذوطرق. و در فارسی گویند سخن از سخن شکافد. و نخستین کسی که آنرا گفته است ضبةبن ادبن طابخةبن الیاس بن مضر است.

جملاتی از کاربرد کلمه ذوشجون

(ابو لولو) فرار كرد. مردم از قفاى او بتاختند و بانگ بگيريد بگيريد در دادند. هركس باو نزديك مى شد، (ابو لولو) روى بر مى تافت و او را خنجرى مى زد تا سيزدهكس را خنجر زد، كه شش تن از ايشان بمردند و از اينجا حديث ذوشجون مى شود كه آخرالامر ماءخوذ و بدست خود، مقتول شد يا آنكه فرار كرد از راه و بيراه ، خود را بكاشانرسانيد و ببود تا بمرد.