( ذوسطوة ) ذوسطوة. [ س َ وَ ] ( ع ص مرکب ) درشت. سخت صاحب سطوت : و گویند که سبب خشنودی بهرام از آن آتش بوده که بهمن مردی غیور و ذوسطوت بود و ملوک را ببطش و قوت خود قهر و قمع کردی. ( تاریخ قم ص 83 ).
جملاتی از کاربرد کلمه ذوسطوه
(( انا على و ابن عبدالمطلبمتهذب ذوسطوه و ذو حسب )) .يهودى گفت : (( غلبتم و ما انزل على موسى )) پس (حارث جهود) برادر (مرحب) با چند تن از قلعه بيرون شد و آغاز مبارزت نهاد و دو تن از مسلمين را شهيد ساخت .