دیگرگونی

معنی کلمه دیگرگونی در لغت نامه دهخدا

دیگرگونی. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت وچگونگی دیگرگون. دگرگونی. تغیر و تبدل. تبدیل و تحویل. ( ناظم الاطباء ). تغییر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه دیگرگونی در فرهنگ عمید

دیگرگون شدن، دیگرگونه شدن.

معنی کلمه دیگرگونی در فرهنگ فارسی

دیگر گون شدن دیگر گونگی تغییر تبدل .

جملاتی از کاربرد کلمه دیگرگونی

بصره همچنین زادگاه تفاسیر دیگرگونی از اسلام شد. ربیعه العدویه القیسیه، (متولد سال ۷۱۷)، در آنجا زندگی کرد و به عنوان شاعر، متصوف، و معلم مشهور شد. او همچنین در زمره ارکان اولیه قدریه (جنبش وابسته به علوم الهی) بود.[نیازمند منبع]
مفهوم اخیر شاهی‌سیونی نیز با گذشت زمان دستخوش دیگرگونی شد و تعبیر امروزین ازآن برخاست. این تعبیر یعنی اینکه شاهسونان را بازماندگان سپاهیان ویژه شاه عباس می‌دانیم، معنایی است که پس از انقراض سلسله صفویان از جانب مردم شهرنشین و مورخان در مورد دسته‌ای از قشون ویژه شاه عباس عنوان گردید و بعدها «به کلیه کوچ‌نشینان آذربایجان اطلاق شد…
این گاه‌شماری با گاه‌شماری اقوام هندواروپایی و هندوایرانی روابطی داشته‌است. اما پس از انتشار آریاها در سرزمین‌های مختلف با شرایط اقلیمی و طبیعی متفاوت این هماهنگی برحسب و توافق شرایط جدید دیگرگونی یافت. چون آریاهای هندوایرانی مدت‌های درازی باهم بودند، همسانی و همانندی در گاه‌شماری آن‌ها نیز به چشم می‌خورد. بخصوص بین گاه‌شماری اوستایی قدیم و گاه‌شماری هندی موارد مشابه بسیاری دیده‌می‌شود.