جملاتی از کاربرد کلمه دیوانه صفت
دیوانه صفت سر از قفایش از شهر گذاشتم بصحرا
فانی آن صید شد از دست چه سود ار خود را سگ دیوانه صفت جانب صحرا فکنم
دیوانه صفت در خم آنزلف چو زنجیر پیچیدم و از کون و مکان در بدرم کرد
منعم مکن ای پری که من با دل خود دیوانه صفت حکایتی میگویم
اهلی ز غم عشق تو با خویش نپرداخت دیوانه صفت زیست همه عمر و کنون هم
فریاد رس ای پری رخ از بهر خدا رحم آر بر این عاشق دیوانه صفت