دژکام

معنی کلمه دژکام در لغت نامه دهخدا

دژکام. [ دُ ] ( ص مرکب ) بدکام. تلخ کام. اندوهناک. بی مراد. نومید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
یکی نامه نوشت از ویس دژکام
به رامین نکوبخت نکونام.( ویس و رامین ).|| سهمناک و خشمگین. ( برهان ) ( آنندراج ). غضبناک و خشمناک. ( ناظم الاطباء ).
دژکام. [ دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) زاهد و پرهیزکار. ( برهان ) ( آنندراج ). پارسا. ( ناظم الاطباء ). || خواجه سرا. ( برهان ) ( آنندراج ). || پیر سال دیده. ( ناظم الاطباء ). دژکامه. و رجوع به دژکامه شود.

معنی کلمه دژکام در فرهنگ معین

(دُ ) (ص مر. ) ۱ - اندوهگین ، تلخ کام . ۲ - خشمگین . ۳ - زاهد، پرهیزکار.

معنی کلمه دژکام در فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که به کام و آرزوی خود نرسیده، اندوهگین: یکی نامه نوشت از ویس دژکام / به رامین نکوبخت و نکونام (فخرالدین اسعد: ۲۵۷ ).
۲. خشمناک.
۳. زاهد و پرهیزکار.
۴. خواجۀ سرا.

معنی کلمه دژکام در فرهنگ فارسی

زاهد و پرهیزکار یا خواجه سرا
( صفت اسم ) ۱ - بد کام تلخ کام اندوهناک . ۲ - خشمگین غضبناک . ۳ - زاهد پرهیزگار . ۴ - خواجه سرا .

معنی کلمه دژکام در ویکی واژه

اندوهگین، تلخ کام.
خشمگین.
زاهد، پرهیزکار.

جملاتی از کاربرد کلمه دژکام

برنامه‌هایی برای راه‌اندازی دوبارهٔ رادیو جهرم وجود دارد. لطف‌الله دژکام، امام جمعهٔ وقت جهرم و همچنین فرماندار ویژه وقت شهرستان از جمله مطالبه‌گران راه‌اندازی دوبارهٔ رادیو هستند. مدیرکل صدا و سیمای مرکز فارس نیز در این زمینه اجازه راه‌اندازی دوباره را بسته به مجوز سازمان صدا و سیما و خارج از اختیارات صدا و سیمای فارس و تحقق آن را وابسته به تلاش و پیگیری مسئولان شهر دانسته‌است.