دولسی

معنی کلمه دولسی در لغت نامه دهخدا

دولسی. [ دَ ل َ سی ی ] ( ع اِ ) آنچه بواسطه وی به دیگری پیوندند. ( ناظم الاطباء ). منسوبا، آنچه با وی به دیگری بپیوندند و منه حدیث سعید ابن المسیب رحمه اﷲ: عمر لولم ینه عن المتعة لاتخذها الناس دولسیاً؛ ای ذریعة للزنا. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).

جملاتی از کاربرد کلمه دولسی

افراد خاصی مانند (باربارا دمینگ، دانیلو دولسی، دیورآلن و غیره) و گروه‌های حزبی (مانند: کمیتهٔ مکاتبات برای دموکراسی و سوسیالیسم، حزب سوسیالیست صلح طلب و اتحادیهٔ مقاومت کنندگان در برابر جنگ) از انقلاب بدون خشونت به عنوان جایگزینی برای خشونت و همچنین اصلاح طلبی نخبه گرایانه دفاع کرده‌اند. این چشم‌انداز معمولاً به مبارزه ضدسرمایه‌داری مرتبط است.