دوسترین

معنی کلمه دوسترین در لغت نامه دهخدا

دوسترین. [ ت َ ] ( ص عالی ) مخفف دوست ترین. دوست تر از همه :
آنکه ورا دوسترین بود گفت
در بن چاهیش بباید نهفت.نظامی.

جملاتی از کاربرد کلمه دوسترین

چرا میگریی؟ گفتم: یا محمد بدان بیچاره میگریم که فردا در قیامت از مشاهده کریم تو باز ماند، و روی نیکوی تو نبیند. آن گه گفت: یا عائشه! دانی که در قیامت از دیدار من که بازماند؟ آن کس که امروز نام من شنود، و بر من درود ندهد، و به موسی کلیم وحی آمد که: یا موسی! بنی اسرائیل را بگوی که دوسترین خلق من بمن، و نزدیکترین ایشان بمن آنست که محمد را دوست دارد، و وی را راستگوی دارد، اگر او را بیند یا نبیند.
ابن عبّاس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما گوید خدای تعالی وحی کرد بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ گفت من ترا ده هزار سمع آفریدم تا سخن من بشنودی و ده هزار زبان آفریدم تا مرا جواب دادی و دوسترین چیزی بر من و نزدیکترین چیزی بمن آنست که صلوات دهی بر محمّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
ای دوسترین برادر من نی، جان با جان برابر من