دوست شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) رفیق شدن. یار گشتن. همدل شدن. مهربان شدن با کسی. ( از یادداشت مؤلف ). ولایة. ( تاج المصادر بیهقی ) : بنشاند آب آذرش بگریزد آب از آذرش یک رکن او چون دوست شددشمن شود آن دیگرش.ناصرخسرو.به فعل و عوان گرچه شود دوست به آخر هم برتو بکار آرد یک روز عوانیش.ناصرخسرو.- امثال : غریب دوست نشود. مقامات حمیدی ( از امثال و حکم ).
معنی کلمه دوست شدن در فرهنگ فارسی
رفیق شدن . یار گشتن .
جملاتی از کاربرد کلمه دوست شدن
جستجوى نسبت ميان دوستى و تربيت ، در حقيقت يافتن رابطه منطقى ميان اين دو پديده است .دوستى نقطه آغاز وانجام تربيت است ؛ به اين معنا كه مربى از شيوه دوست شدن باشاگرد بهره مى گيرد و او را به رشد و تعالى مى رساند كه در نهايت به دوستى باخداوند منجر مى شود
دوست شدن با ديگران به ويژه كودكان و نوجوانان ، گام اولى است كه راه را براىنفوذ در شخصيت آنان هموار مى كند. لذا معلمان و مربيانى كه از شيوه دوست شدن باشاگردان مدد مى گيرند، در كار خويش به توفيق بيشترى دست مى يابند. به همينميزان ، والدينى هك از طريق دوستى و صميميت با فرزندانشان ارتباط برقرار مى كنند،از ساير والدين موفقترند.
و همچنين در جمله سوم كه مى فرمايد: (و من يتولهم منكم فانه منهم )، چون آن معيارى كه باعث مى شود موالى مردمى از آن مردم شمرده شود، محبت و مودت است كه باعث اجتماع متفرقات آن جمعيت و پيوستگى ارواح مختلف مى شود و فهم و ادراك همه افراد را يك سو ويك جهت ساخته ، اخلاق آنها را به هم مربوط وافعال آنها را شبيه به هم مى سازد، بطورى كه دو نفر دوست را مى بينى كه وضع يكيك آنها قبل از دوست شدن و بعد از آن فرق كرده ، بعد از دوست شدن كانه شخص واحدى شده اند و داراى يك نفسيت گشته اند اراده آن دو يكى وعمل آن دو يك جور است و در مسير زندگى و مستواى عشرت هرگز از يكديگر جدا نمىشوند.
((ايمان ،همان اثر و صفتى است كه در دل شخص با ايمان تحقق دارد؛ يعنى ،هماناعتقادات حقه اى كه منشاء كارهاى خوب است و در نتيجه معناى كفر به ايمان ، بهعمل نكردن به آنچه حقّانيت آن را مى داند بر مى گردد، مانند دوست شدن با مشركان وآميزش با آنان و ترك نماز، زكات ، روزه و حجّ و ... با اينكه مى داند از اركان دين بهحساب مى آيند و دين اسلام حقّ است )).(319)
غایب و در دوست شدن محو چیست هم چو نزاری شده از خود ملول
1. دانايى : جوان دانا و با خرد، شايسته دوست شدن است و نادان ، احمق و بى خرد هماننديك بيمارى ، مزاحم و رنج آور است .