معنی کلمه دور گوی در لغت نامه دهخدا دورگوی. ( نف مرکب ) گوینده از دور. متکلم از فاصله بسیار. || ( اِ مرکب ) مؤلف این کلمه را بجای کلمه رادیو برگزیده است.
جملاتی از کاربرد کلمه دور گوی شرم زمانی ز روی او نشود دور گویی کز شرم ساختند ورا خد یک لحظه غمت از دل من مینشود دور گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست