دوح

معنی کلمه دوح در لغت نامه دهخدا

دوح. [ دَ] ( ع مص ) کلان شدن شکم و فروهشته شدن آن. || بزرگ گردیدن درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
دوح. [ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ دَوحَة. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به دوحة شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دوح

طمع بفضل تو عز است و ترک آن ذلت و دوح فضلک فی روضة الندی یهتز