دوئیت
جملاتی از کاربرد کلمه دوئیت
نهایت در معیت اتحاد است ز کتمان دوئیت آن مراد است
بحق این اتتحاد است و معیت تمیزش لیک باقی از دوئیت
کای «دو» ز دوئیت نبری، صرفه دیگر بایست یکی بود و یکی گفت و یکی شد
دهان معجز بیان به اهل عالم گشود ز آینه روزگار، زنگ دوئیت زدود
گیری اگر حجاب دوئیت زچشم دل روشن زچشم شاهد وحدت بصر کنی
دگر هم بالعیان سرمعیت بدون مثل و تشبیه و دوئیت
صوفی و مفتی خود از دوئیت بریند چون کون خری بیفتند یکسریند
کعبه یک، خدا یک، کتاب یک این همه دوئیت کجا رواست
بآب شمشیر عشق نقش دوئیت بشست بزیر زنجیر عشق شیر فلک شد اسیر
از تو عیان است جلوه صمدیت هیچ تو را با خدای نیست دوئیت