دهان بستن

معنی کلمه دهان بستن در لغت نامه دهخدا

دهان بستن. [ دَ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) روی هم گذاشتن لبان. بستن دهان را. || کنایه از سکوت گزیدن و خاموش گردیدن است. ( یادداشت مؤلف ) :
در فتنه بستن دهان بستن است.امیرخسرو دهلوی. || کنایه است از خاموش کردن و به سکوت واداشتن کسی را. ( از یادداشت مؤلف ) :
پس آنگه به زانوی عزت نشست
زبان برگشادو دهانها ببست.سعدی.دهان خصم و زبان حسود نتوان بست
رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار.سعدی.- امثال :
در دروازه ها را می توان بست دهان مردم را نمی توان بست . ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه دهان بستن در فرهنگ فارسی

روی هم گذاشتن لبان بستن دهان را .

جملاتی از کاربرد کلمه دهان بستن

اسلام در عبادت به جاى مقابل آفتاب يا آتش ايستادن و بيهوده زمزمه كردن و به جاى آتشرا بر هم زدن و پنام به دهان بستن و به جاى زانو زدن درمقابل آتش و مقدس شمردن طشت نه سوراخه ، عباداتى در نهايت معقوليت و در اوج معنويت ودر كمال لطافت انديشه برقرار كرد. اذان اسلام ، نماز اسلام ، روزه اسلام ، حج اسلام ،جماعت و جمعه اسلام ، مسجد و معبد اسلام ، اذكار و اوراد مترقى و مملو از معارف اسلام ، ادعيهپر از حكمت و معرفت اسلام ، شاهد گويايى است بر اين مدعا.
ندارد از مروت بحر آبی در جگر، ورنه صدف را می توان با قطره چندی دهان بستن
محرمی چون نیست پیدا زانچه دارم در ضمیر جز دهان بستن دوات آسا نمی بینم دوا
در فتنه بستن دهان بستن است که گیتی به نیک و بد آبستن است