ده دو
معنی کلمه ده دو در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ده دو
باز ده دو دیدهام را آن زمان که بگیرم مصحف و خوانم عیان
گر همی گفتمش ای ماه مرا ده دو سه بوس ده و سی دادی و خواندی دو سه در وقت شمار
هر کسی شعر من امروز فروشد به سلم ده دو افزون خرد از نقرهٔ خالص تجار
کوری چشم جاهلان ساقی باده جهل سوز ده دو سه جام
غم میکشدم مطرب بر تار بزن دستی دیوانه شدم ساقی در ده دو سه پیمانه
مرا ببر بمقامی که اندرو تو مقیم نمای روی و بمن ده دو چشم خویش بوام
شبی به دست دلم ده دو زلف مشکین را به جان تو که مده بیش ازین مرا وسواس
به هفت و ده دو نگه کرد شاه که چون گشت خواهد همی سال و ماه