معنی کلمه دندان دراز در لغت نامه دهخدا دندان دراز. [ دَ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) دندان بزرگ.بزرگ دندان. || حریص. ( غیاث ) ( آنندراج ).- دندان دراز گردانیدن ؛ کنایه از حریص گردانیدن و در طمع انداختن. ( آنندراج ) : شکرپاره با نوک دندان برازشکرخواره را کرده دندان دراز.نظامی.
جملاتی از کاربرد کلمه دندان دراز درازدندان . [ دِ دَ ] (ص مرکب) آنکه دندان دراز دارد. آنکه دندان درازتر از معتاد دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). أروق. (منتهی الارب): تشویک؛ درازدندان شدن شتر. (از منتهی الارب).