دلی یک

معنی کلمه دلی یک در لغت نامه دهخدا

دلی یک. [ دِ ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، با 150 تن سکنه. واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان و 60 هزارگزی شمال راه شوسه بهبهان به آغاجاری. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنان آن از طایفه طیبی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جملاتی از کاربرد کلمه دلی یک

با دلی یک پیرهن از شیشه نازک‌تر که هست مبتلای برگ گل از خاطری نازکتریم
در غیرتم کزوست خدنگی به هر دلی یک ره از آن یکی ز پی جان ما بیار
زمانی در دلی یکی نمائی دگر یکبارگی دل میربائی
خوش دلی در کوی عالم روی نیست زانک رسم خوش دلی یک موی نیست
یک به یک آن جان سپاران دلیر هر یکی در پر دلی یک بیشه شیر
ای فرزندان آدم، عشق دنیا از دل بیرون کنید که عشق من و عشق دنیا در هیچ دلی یک جا نگجد. ای پسر آدم، به آن چه ترا فرمان داده ام، بکوش و از آنچه بر حذرت داشته ام، دوری کن، بدین گونه زنده ی جاویدت خواهم ساخت.
از طرف اهل دلی یک نگاه رهبر مقصود تو سد ساله راه