دل میان

معنی کلمه دل میان در لغت نامه دهخدا

دل میان. [ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 10هزارگزی شمال خاور دورود در کنار راه مالرو سوزان به سابندان با 250 تن سکنه. آب آن از قنات ، و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).، دلمیان. [ دُ ] ( اِ ) خریطه و کیسه ای که بر کمر بندند. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه دل میان

درخت سبز صاحب دل میان باغ دین خندان درخت خشک بی‌معنی چه باشد؟ هیزم گلخن
بر آر غسل و ازو درگذر که صاحب دل میان گلخن و گرمابه کم کند مأوا
دل میان زلفت و من ره‌نشین فرق بین از جای او تا جای من
از آن پس آن‌ها نیز به خود اجازه می‌دهند که اوقاتی را با هم بگذرانند اما تنها در آن حد که جای خالی همسرانشان را برای هم پر کنند؛ زن حتی اجازه نمی‌دهد که مرد دستش را بگیرد. مرد می‌خواهد روی فیلم‌نامه‌ای کار کند و از زن می‌خواهد که کمکش کند. زن، دو دل میان ادامه یا قطع ارتباط، عاقبت به او می‌پیوندد؛ به این امید که «ما مثل آن‌ها نمی‌شویم».
دل میان گریه دارد ازتو امید کنار غرقه را از موج دریا آرزوی ساحل است
امروز منم عهد مصیبت بسته برخاسته دل میان خون بنشسته
دل در غم عشقِ دلفروزم همه شب وز آتش دل میان سوزم همه شب
من بیچاره هستم در فراقت ز چشم و دل میان آب و آذر
مثال دلبران صیاد بودم مثال دل میان خون نبودم
به خون خواهد نشاندن، تیغ بی باک مکافاتش چرا باید به کین خصم سنگین دل میان بندی؟
ای ز هجرانت زمین و آسمان بگریسته دل میان خون نشسته عقل و جان بگریسته