دل مشغولی

معنی کلمه دل مشغولی در لغت نامه دهخدا

دل مشغولی. [ دِ م َ ] ( حامص مرکب ) دل مشغول بودن. حالت و کیفیت دل مشغول. اضطراب و تشویش. ( ناظم الاطباء ). نگرانی. هم. اضطراب خاطر : می خواهد که پیش خداوند باشد تا در آن مهمات و دل مشغولیها که نو افتاده است سخنی بگوید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 567 ). کارها ساخته است بحدیث علف و جز آن دل مشغولی هیچ نیست. ( تاریخ بیهقی ص 531 ). دل مشغولی نه از کشتن قاید است بلکه از آن است که نباید که آن ملطفه به خط ما به دست ایشان افتد. ( تاریخ بیهقی ص 325 ). حاسدان دوست... جهد خویش می کنند که دل مشغولیها می افزایند. ( تاریخ بیهقی ص 84 ). گفت یا فرخزاد ترا که گفت که به طلایه بیرون شوکه هزار دل مشغولی بردم. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). همی گفت زودتری فرست فضل یحیی را بیاورند... تا مرا از این دل مشغولیها کفایت کند. ( مجمل التواریخ والقصص ). غالب ظن آن است که خبری بیرون نیاید و دل مشغولی ترا راه ندهد. ( کلیله و دمنه ). آمن نتوان بود که جماعتی او را بفریبند و بر سر عصیان دارند تا به طرفی رود و دل مشغولی آرد. ( راحةالصدور راوندی ). سلطان مسعود را دل مشغولی پیش آید به جانب هندوستان می بایست رفتن. ( راحةالصدور راوندی ).

معنی کلمه دل مشغولی در فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت دل مشغول

جملاتی از کاربرد کلمه دل مشغولی

در مجموع انتشار این اثر را می‌توان گامی در جهت رفع نگرانی‌ها و دل مشغولی‌های صاحب نظران د رمورد قابل اندازه‌گیری بودن درجهٔ دستیابی به اهداف مشخص شده دربرنامه‌های آموزشی سواد اطلاعاتی دانست.(۶: ۱۰۸۲)
«قواعد و معیارها» بیشتر شکل استدلال‌های حقوقی را تعیین می‌کنند اما «فردگرایی و نوع دوستی» بیشترین تأثیر را بر محتوای گفتمان حقوقی دارند. یکی از دل مشغولی‌های نخستین دانکن کندی، بررسی پیوند متقابل شکل و ماهیت حقوق بوده‌است. به نظر او ارزش‌های متعارضی را که قواعد و معیارها به آنها اهمیت می‌دهند، می‌توان در سایه پرسش‌های ماهوی دربارهٔ اینکه چه باید بخواهیم و اینکه بشریت و جامعه چه مفهومی دارد، بهتر درک کرد. در واقع آدمی بر اساس برداشت‌های آرمانی خود، به مجموعه ای از ارزش‌ها برتری می‌دهد.