دل قوی

معنی کلمه دل قوی در لغت نامه دهخدا

دل قوی. [دِ ق َ ] ( ص مرکب ) قوی دل. معتمد. مطمئن :
بسکه خوردم بس زدم زخم گران
دل قویتر بوده ام از دیگران.مولوی.

معنی کلمه دل قوی در فرهنگ فارسی

قوی دل . معتمد .

جملاتی از کاربرد کلمه دل قوی

حیات ضامن روزی است دل قوی می دار به هرزه آب رخ خویش را به نان چه دهی؟
او را به یاد وصل چو معشوق دل قوی و آنان به تاب هجر چو عشاق تن نزار
هرکسی در کنف دولت صاحب جاهیست دل قوی دار تو اسرار خدا ما را بس
گو درد دل قوی شو و گو تاب تب فزای زین گل‌شکر مجوی و از آن ناردان مخواه
بسان کوه آهن دل قوی دار که ایزد بنده را روزی رسانست
هله ای دل تو خویش سست مکن دل قوی کن که وقت آن آمد
دل قوی کن میان ما بخرام پی ز پی بر‌مگیر گام از گام
دل قوی دار و بکن حمله برو او بگرداند ز تو در حال رو
دل قوی کن در این مرحله باسستی عزم هر که بگذاشت قدم کار بر او مشکل بود
با تولای علی ای همه تن غرق گناه دل قوی دار که اندیشه زعصیان تو نیست