دل سخت

معنی کلمه دل سخت در لغت نامه دهخدا

دل سخت. [ دِ س َ ] ( ص مرکب ) سخت دل. قاسی. قسی. دل سنگ :
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش بخت منست.سعدی.جبّار؛ دل سخت بی رحم. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه دل سخت در فرهنگ فارسی

سخت دل . قاسی .

جملاتی از کاربرد کلمه دل سخت

چه سوگند خوردی؟! چه دل سخت کردی که گویی که هرگز مرا خود ندیدی
به رشته گوهر شهوار می توان سفتن به گریه در دل سخت تو راه نتوان کرد
سخنان امام عليه السلام چنان بر دل سخت تر از سنگمتوكل اثر بخشيد كه بى اختيار گريست به طورى كه اشك ديدگانش ريش وى را ترنمود!

موعظتهاى قرآنى و وعد و عيد آن - كه سنگ خارا را نرم مى كند و كوههاى عالم را خاشع مىكند - در دل سخت اين انسان اثر نكند! 

عاجزم پیش دل سخت تو من کز آهی رخنه در خاره و سوراخ در آهن کردم
هر چند که در عشق تو دلگرم ترم در مهر دل سخت تو افسرده تر است
باور از بخت ندارم که به صلح از در من آن بت سنگ دل سخت کمان بازآمد
از حادثات چرخ دل سخت آدمی بشکست گوئیا که نمی گیرد انتباه
نکرد در دل سخت تو آه من اثری که می گداخت به یک شعله، سنگ خارا را
همانا خداى تعالى دعايى را كه از دل سخت و با قساوت برخاسته شود، اجابت نمى كند.(بحارالانوار، ج 93، ص 305، ميزان الحكمه ، ج 3، ص 257).
چو که پیکرت در زمین کوبی آید دل سخت سنگین مرمر بلرزد
چه کند زخم زبان با دل سختی که تراست؟ نیشتر خون ز رگ سنگ نیارد بیرون
در دل سخت تو تأثیر ندارد، ور نه کوه را ناله من بادیه‌پیما می‌کرد