دفنه

معنی کلمه دفنه در لغت نامه دهخدا

( دفنة ) دفنة. [ دَ ف َ ن َ ] ( اِخ ) شهرکی است در شام و منسوب بدان دفنی شود. ( از الانساب سمعانی ).

معنی کلمه دفنه در فرهنگ فارسی

شهرکی است در شام و منسوب بدان دفنی شود .

جملاتی از کاربرد کلمه دفنه

(نیل کسر: دفنه اوزگون ۱–۱۱۳) دختر نازان و خواهر دوقلو سرکان است.او برعکس سرکان شخصیت بدی دارد و دختران را بسیار اذیت کرد.او برای مدتی عاشق گوکهان بود و پس از مرگ او توسط مادرش، با اینکه گوکهان او را دوست نداشت بسیار ناراحت شد. او مانند مادرش دختران یتیم خانه را دوست ندارد.
عن اءبى جعفرعليه السلام قال : لمّا هلك سليمان عليه السلام وضع إ بليس السحر ثمّ كتبه فى كتاب فطواه و كتب عى ظهره : هذا ما وضع آصف بن برخيا من ملك سليمان بن داودعليه السلام من ذخائر كنوز العلم ، من ئراد كذا و كذا، فليقل كذا و كذا، ثمّ دفنه تحت السرير ثمّ استتاره لهم فقال الكافرون : م اكان يغلبنا سليمان عليه السلام إ لاّ بهذا و قال المؤ منون : هو عبداللّه و نبيّه ، فقال اللّه فى كتابه : (واتّبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان ) اءى السحر(1680).
(ودا یورت سور: نازان اوزگون ۱۱۳–۱)مادر دفنه و سرکان است. او گوکهان را کشت . بعداً مشخص می‌شود که او دفنه و سرکان را به فرزندی قبول کرده‌است. در بخش‌های پایانی فصل ۲ با دختران یتیم خانه مهربان می‌شود .
(مهمت آیکاچ: سرکان اوزگون ۱۱۳–۱) او یک خانواده ثروتمند دارد. سرکان برادر دوقلو دفنه ولی برعکس خواهرش شخصیت مهربان و خوبی دارد و دوست هم کلاسی ایلول است. بعدا عاشق و دوست پسر ایلول شد.و بعد دوست پسر جمره شد.