دشنام گفتن

پاشنه دهن را کشیدن ؛ عتاب بسیار کردن. دشنام و سقط فراوان گفتن. دشنام گفتن: ناسزاگویی

هر کرا خاموش بینی ، پند می‌گوید بگیر کآلت دشنام گفتن جاهلان را منبر است

معنی کلمه دشنام گفتن در لغت نامه دهخدا

دشنام گفتن. [ دُ گ ُ ت َ ]( مص مرکب ) دشنام دادن. ناسزا گفتن. سقط گفتن : منجمی به خانه درآمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او بهم نشسته ، دشنام و سقط گفت. ( گلستان سعدی ).
چو دشنام گویی دعا نشنوی
بجز کشته خویشتن ندروی.سعدی.استقذاف ؛ دشنام گفتن خواستن. ( از منتهی الارب ).

معنی کلمه دشنام گفتن در فرهنگ فارسی

دشنام دادن .

جملاتی از کاربرد کلمه دشنام گفتن

منابع به خصوصیات بد او نیز اشاره کردند. از جمله دشنام گفتن و خشونت و سخت گیری های زیاد او که باعث روی برتافتن بزرگان از او شد.