معنی کلمه دشنام گفتن در لغت نامه دهخدا
چو دشنام گویی دعا نشنوی
بجز کشته خویشتن ندروی.سعدی.استقذاف ؛ دشنام گفتن خواستن. ( از منتهی الارب ).
پاشنه دهن را کشیدن ؛ عتاب بسیار کردن. دشنام و سقط فراوان گفتن. دشنام گفتن: ناسزاگویی
هر کرا خاموش بینی ، پند میگوید بگیر کآلت دشنام گفتن جاهلان را منبر است