معنی کلمه دستکی در لغت نامه دهخدا دستکی. [ دَ ت َ ] ( اِ مرکب ) یک نوع پیرایه است مر دستها را. ( ناظم الاطباء ). || دستکش جیری که شکارچیان جهت گرفتن مرغان شکاری به دست کشند. || موچینه. || منقاش دان. ( ناظم الاطباء ). || دفتر محاسبه. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). دستک. دفتر جیبی و کتابچه جیبی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دستک شود.
جملاتی از کاربرد کلمه دستکی در سپردن هر کی زودتر در فروزش بیشتر سر بنه در زیر پای و دستکی بر هم بزن چشم گیرایش فتد بر خویشتن دستکی بر سینه می گوید که من