دستو

معنی کلمه دستو در لغت نامه دهخدا

دستو. [ دَ ت َ / تُو ] ( اِ مرکب ) دست آس. || اره کوچکی که به یک دست کار فرمایند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). ظاهراً مصحف دستوره یا دستره است. || داس کوچک دندانه دار. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).

معنی کلمه دستو در فرهنگ فارسی

دست آس . یا ار. کوچکی که به یک دست کار فرمایند .

جملاتی از کاربرد کلمه دستو

و ليكن از يك نقطه نظر ديگر مساءله فلسفى هم هست ، براى اين كه مواد قانون دينى كهيا معارف اصولى است ، و يا احكام اخلاقى است ، و يا دستو رات عملى ، هر چه باشد بانفس انسان سروكار دارد، چون غرض از تشريع اين قوانين اصلاح نفس بشر است ، مىخواهد با تمرين روزانه ملكات فاضله را در نفس رسوخ دهد.
بدو گفت دستو روشن روان که پیمان کنم با تو ای پهلوان