دسته کلید

معنی کلمه دسته کلید در لغت نامه دهخدا

دسته کلید. [ دَ ت َ / ت ِ ک ِ ] ( اِ مرکب )مجموعه ای از کلیدها به رسنی یا حلقه ای از فلز. مجموع کلیدهای خانه یا سرایی در حلقه یا ریسمانی. عده ای کلید بر حلقه فلزین یا بندی. صاحب آنندراج گوید تحویلداران چند کلید را دسته کرده نگاه می دارند. مجموعه ٔفراهم آمده از کلیدها در حلقه یا رسنی :
بهار دسته کلید از بغل برون آورد
ز واشدن درما را خدا نگه دارد.ملامقیم جوهری.

معنی کلمه دسته کلید در فرهنگ فارسی

مجموعه ای کلیدها به رسنی یا حلقه ای از فلز .

جملاتی از کاربرد کلمه دسته کلید

به‌طور کلی، الگوریتم‌ها به دو دسته کلیدی تقسیم می‌شوند که عبارتند از یادگیری تحت نظارت، بدون نظارت، نیمه نظارت. یادگیری تحت نظارت نوع رایج‌تر است. این یادگیری شامل الگوریتم‌هایی مانند رگرسیون خطی، رگرسیون لجستیک، ماشین بردار پشتیبانی، طبقه‌بندی چند کلاس و … است.
در پستهای فشار قوی، گروهی از کلید زنی‌ها به پیوستار و حالات کالاهای پست، بستگی داشته و نیاز به یک دسته کلید زنی‌های پشت سر هم دارند. برای ورود یا خروج درست کالاها در مدار و دسترسی کارکنان بازسازی و نگهداری کالاها، به درون بستهای مناسب نیاز می‌باشد تا بدین گونه از کلیدزنی ناروا در پست جلوگیری شده و ایمنی کارکنان برای دسترسی به پست، بیمه گردد. گفتار درون بست در ارتباط با کنترل پست و کارمندان بازسازی و نگهداری به میان آمده و در درازای برنامه‌ریزی پستهای فشار قوی، در نظر گرفته می‌شود. با بکار بردن درون بستهای شایسته، می‌توان بخت خطای برخاسته از اشتباه کارکنان را به کمترین اندازه رسانده و کالاهای خواسته شده را پناه نمود و به رفتار درست کلیدها و سواسازها دست یافت.