دست پیش

معنی کلمه دست پیش در لغت نامه دهخدا

دست پیش. [ دَ ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبقت گیری. نخست آغازی. پیشی گیری : دست پیش بدل ندارد. دست پیش زوال ندارد. دست دست پیش دستان است.
- دست پیش را گرفتن ، یادست پیش ( با فک اضافه ) گرفتن ؛ در تداول ، پیشدستی کردن. سبقت گرفتن : دست پیش را گرفته ای که عقب نمانی.
دست پیش. [ دَ ] ( ص مرکب ) کنایه از گدا و سائل.( آنندراج ). || دادخواه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه دست پیش در فرهنگ فارسی

سبقت گیری نخست آغازی پیشی گیری دست پیش بدل ندارد .

جملاتی از کاربرد کلمه دست پیش

دست دعا بلند نکردن به وقت صبح بر سینه دست پیش کریمان نهادن است
شکر حق کرد و برو مالید دست پیش آن قوم آنگهی شادان نشست
که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر به گفتار خویش آورم
معمول‌ترین عامل این مشکل انقباضات ضعیف رحمی به دنبال زایمان است. شرایطی که طی آن تمام جفت خارج نشده باشد، پارگی رحم یا لخته شدن خون از جمله عوامل احتمالی دیگر هستند. این مشکل معمولاً در افرادی از این دست پیش می‌آید: افراد دچار درصد پایین گلبول‌های قرمز خونی، آسیایی، هنگامی که کودک بزرگ بوده یا شخص بیش از یک کودک را به دنیا آورده باشد، دچار مرض چاقی باشند یا سن‌شان بیش از چهل سال سن باشد. این مشکل همچنین به طور معمول بعد از عمل‌های سزارین، در آنهایی که از دارو استفاده می‌کنند تا سریع شروع شغل و حرفهٔ خود را آغاز کنند و آنهایی که دچار اپی زیاتومی هستند، نیز پدید می‌آید.
به بیچارگی کرده ام دست پیش خجل وامگردانم از فضل خویش
به جنگ برادر مکن دست پیش نگه دار ز آواز من جای خویش
تیغ به خون شسته ز پهنای دست پیش در میر ولایت گذشت
ز خواهش های بیجا گر نه ای شرمنده و نادم چه داری دست پیش روی خود وقت دعا کردن؟
چون رشته دست پیش گهر می کنی دراز از گنج خویش در ته دیوار غافلی
آن را که تو دست پیش داری کس تیغ بلا زدن نیارد
خود گیر که ما، به دست پیشی جستیم رضای تو به خویشی