دست افکندن. [ دَ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دست انداختن. - دست از دامن کسی یا چیزی افکندن ؛ کنایه از جدا کردن. ( آنندراج ). - دست فغان از دامن لب افکندن ؛ خاموش شدن : طاقتم بنگر کزآن تیغی که بر سر خورده ام دردم از دامان لب دست فغان افکنده ام.سنائی ( از آنندراج ).
معنی کلمه دست افکندن در فرهنگ فارسی
دست انداختن دست از دامن افکندن
جملاتی از کاربرد کلمه دست افکندن
دست افکندن نداری پای افتادن که هست هر کجا دستی بر آید ز آستین، افتاده باش