دسائس

معنی کلمه دسائس در لغت نامه دهخدا

دسائس. [ دَ ءِ ] ( ع اِ ) دسایس. ج ِ دسیسة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به دسیسة و دسایس شود.

معنی کلمه دسائس در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع دسیسه . ۱ - فریبها دستانها . ۲ - پنهانکاریها .
دسایس جمع دسیسه

جملاتی از کاربرد کلمه دسائس

چه فتنه و فسادى از اين بالاتر كه خطوط پيروزى شما محو مى گردد و دسائس دشمناندر جامعه شما كارگر مى شود، و نقشه هاى شوم آنها در راه برانداختن آئين حق و عدالت ازنو جان مى گيرد.
و كوتاه سخن آنكه نه تنها باطل در قرآن راه نمى يابد، بلكه بوسيله قرآن باطلهائىكه ممكن است اجانب در بين مسلمانان نشر دهند دفع ميشود، پس قرآن خودش از ساحت حق دفاعنموده ، و بطلان دسائس را روشن مى كند و شبهه آنرا از دلهاى زنده مى برد، همچنانكه ازاعيان و عالم خارج از بين مى برد.
بيانات امام خمينى در مورد لزوم اتحاد قواى مسلمين درمقابل دسائس استعمارگرى