معنی کلمه دریای الماس در لغت نامه دهخدا دریای الماس. [ دَرْ ی ِ اَ ] ( اِخ ) بحر الماس. رجوع به بحرالماس ذیل بحر شود.
جملاتی از کاربرد کلمه دریای الماس فتاد اندیشه در گرداب وسواس که طوفان موج شد دریای الماس چو دریای الماس شد کان لعل سرکشته فرسود در زیر نعل