درقدر. [ دُ ق َ ] ( ص مرکب ) با قدر و منزلت در. دارای ارزش و بهایی چون ارزش در. با ارزش در : تو درقدری و در تنها نکوتر تو لعلی لعل بی همتا نکوتر.نظامی.
معنی کلمه در قدر در فرهنگ فارسی
با قدر منزلت در دارای ارزش و بهایی
جملاتی از کاربرد کلمه در قدر
در علم با زمین مطبق برابری در قدر و جاه بر ز سپهر مُشَبَّکی
بدعا روز و شب آن پایه همی خواهد وبس آنکه در قدر گذشته ست ز ماه و پروین
چو خواهی که در قدر والا رسی ز شیب تواضع به بالا رسی
حکمت حق در قضا و در قدر کرد ما را عاشقان همدگر
بیژوبین یا اسپور یک متغیر چرخشی بیضیگون است، سامانه دوتایی نزدیک و غیر گرفتی که متقابلا در بند اثرات متقابل گرانشی خود قرار دارند. این اثر باعث تغییر ناچیزی (۰٫۰۳ درجه) در قدر ظاهری این سامانه ستارهای در یک دوره میشود که این دوره مطابق دوره مداریاش هم هست. این کاهش ناچیز قدر ظاهری به زحمت به چشم میآید. هر دو ستاره از تناوب مداری خودشان تندتر میگردند. این ناهماهنگی در زمان چرخش و مدار بیضوی کشیدهشان ممکن است نشاندهنده جوان بودن این سامانه ستارهای باشد. به احتمال، گذشت زمان باعث هماهنگی در چرخش و دایروی شدن مدارشان خواهد شد.
«أَتی أَمْرُ اللَّهِ» آمد کار خدای، «فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» مشتابانید آن را، «سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ (۱)» پاکی او را و چون بر تر است در قدر خویش از انبازی آنچ با او انباز میخوانند.
از حکم ورای سیر گردونی در قدر فراز اوج کیوانی
ماه و پروین را نگه در قدر او همچنان کز بطن ماهی در بطین
گـر چـه ايـن دو نـوع حـمد و تسبيح با هم متفاوت است ولى در قدر جامع يعنى مفهوم وسيعكلمه حمد و تسبيح ، مشترك مى باشند.
مؤ لف : اگر خواننده عزيز توجه فرموده باشد، گفتيم : تنها عاملى كه جبرى مذهبانرا وادار كرد باينكه جبرى شوند، بحث در مسئله قضاء و قدر بود، كه از آن ، حتميت ووجوب را نتيجه گرفتند، وجوب در قضاء، و وجوب در قدر را، و گفتيم : كه هم اين بحثصحيح است ، و هم اين نتيجه گيرى ، با اين تفاوت كه جبريان در تطبيق بحث بر نتيجهاشتباه كردند، و ميان حقائق با اعتباريات خلط كردند، و نيز وجوب و امكان برايشان مشتبهشد.
در جاه معتبر در قدر مفتخر در بزم مشتهر در رزم ممتحن
تكليف نكردن به آنچه كه در قدر و اختيار انسان نيست سنت خداوند در بين بندگاناست
در قدر نیست با تو برابر فلک ، چنانک در قعر با اثیر نباشد برابر آب
همانطور كه ديديم جبرى مسلكان آياتى را كه ظهور در اختيار انسانها داردتاءويل كردند، و در مقابل آنان مفوضه هم آياتى را كه ظهور در قدر و محدود بودن اختيارآدميان دارد تاءويل نمودند.