خیزنده

معنی کلمه خیزنده در لغت نامه دهخدا

خیزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) خیزکننده. جهنده. || برپای خاسته. بلند شونده. || لغزنده. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) نوعی از بازی کودکان که بتازی زحلوفه گویند و آن چنان است که کودکان بر توده خاک تر می نشینند و دست از خود برداشته فرو می لغزند. ( ناظم الاطباء ). رمزک. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه خیزنده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جهنده جست زننده . ۲ - آنکه از زمین بلند شود و بپا ایستد .

جملاتی از کاربرد کلمه خیزنده

چون راست رود دولت مادام نپاید افکنده و خیزنده بود دولت مادام