خون فشاندن

معنی کلمه خون فشاندن در لغت نامه دهخدا

خون فشاندن. [ف ِ دَ ] ( مص مرکب ) خون افشاندن. خون بسیار ریختن.

معنی کلمه خون فشاندن در فرهنگ فارسی

خون افشاندن خون بسیار ریختن

جملاتی از کاربرد کلمه خون فشاندن

شه از شنیدن تعویذ و خون فشاندن قاسم ورا بطوق کفن سرفراز کرد و مطوق