خون شیشه

معنی کلمه خون شیشه در لغت نامه دهخدا

خون شیشه. [ ن ِ ش َ / ش ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خون مینا. کنایه از شراب انگوری.

معنی کلمه خون شیشه در فرهنگ فارسی

خون مینا کنایه از شراب انگوری

جملاتی از کاربرد کلمه خون شیشه

بگو به ساقی گلرخ که خون شیشه بگیرد که از حرارت می در میان آتش و آبست
مشو از زیردست خویش ایمن در زبردستی که خون شیشه را نوشید جام آهسته آهسته
کجا خون مرا آن ساقی طناز می ریزد؟ که خون شیشه در ساغر به چندین ناز می ریزد
تمام شد می ازان لب فسانه گو جامی که موج دیده ما پر کند ز خون شیشه
شد ز خون شیشه دلها پرو دور لب تست فرصتت باد که این می به تمامی بخوری
گل و هرمز بهم انباز گشته ز خون شیشه سنگ انداز گشته