خوق

معنی کلمه خوق در لغت نامه دهخدا

خوق. [ خ َ ] ( ع اِ ) حلقه گوشواره. خواه زیرین باشد و یا برین ، منه : خوق اخوق ؛ حلقه فراخ.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوق. [ خ َ ] ( ع مص ) فروکردن ذکر در شرم زن تا آواز دهد. || گوشواره در گوش جاریه کردن ، یقال : خق خق ( بصیغه امر ).( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوق. [ خُو ] ( ع اِ ) غلاف نره اسب که چون نره سرد گردد در وی درآید.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوق. ( ع ص ، اِ ) ج ِ اخوق و خوقاء.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوق. [ خ َ وَ ] ( ع اِ ) فراخی. وسعت. || جرب. || گولی. || آشیانه.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

معنی کلمه خوق در فرهنگ فارسی

فراخی وسعت یا جرب

جملاتی از کاربرد کلمه خوق

64) بحار الانوار، ج 99، ص 64، روايت 41، كه دقيقا پاسخ خوق و بيانگر حجحضرت موسى ، حضرت نوح و حضرت سليمان عليهم السلام مى باشد، و نيز در رابطهبا حج حضرت موسى عليه السّلام ر، ك : بحار الانوار، ج 13، ص 11، روايت 16، و ص359، روايت 69.
(--64) بحار الانوار، ج 99، ص 64، روايت 41، كه دقيقا پاسخ خوق و بيانگر حجحضرت موسى ، حضرت نوح و حضرت سليمان عليهم السلام مى باشد، و نيز در رابطهبا حج حضرت موسى عليه السّلام ر، ك : بحار الانوار، ج 13، ص 11، روايت 16، و ص359، روايت 69.