معنی کلمه خوض کردن در لغت نامه دهخدا
ز آنکه پیوسته ست هر لوله بحوض
خوض کن در معنی این حرف خوض.مولوی.معاندان بحسد در حق وی خوضی کرده اند. ( گلستان ).
- خوض کردن در سخن ؛ تعمق در معنی حرفی و کلامی کردن. رجوع به خوض شود.
و در علم الهی خوض کردن جز بواسطه فیض بی واسطهٔ کس را مسلّم نشود و سعادت یافت آن فیض بمشیّت و ارادت و طلب انسانی میّسر نیست که آن موهبتی است از مواهب حق و بمشیت و ارادت و عنایت و فضل او تعلق دارد