خوش نمود
معنی کلمه خوش نمود در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خوش نمود
اهل سخن ناخنی بر دل هم می زدند زخم مرا خوش نمود گرد نمکدان او
لب درآمد به جمع و بیتی خواند کش به مولود خوش نمود آمد
بود روزی آن عنایتها که با ما مینمود خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
بر دهان میفکند یک یک را خوش نمود آن شکار مردک را