خوش نغمه

معنی کلمه خوش نغمه در لغت نامه دهخدا

خوش نغمه. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) خوش آواز. خوش الحان. خوش آهنگ. خوش صدا. خوش ترانه :
نوای مطرب خوش نغمه و سرود ستخج
خروش عاشق سرگشته و عتاب نگار.مسعودی.از برای عاشقان مفلس اکنون بی طمع
بلبل خوش نغمه گه شه رود و گه عنقا زند.سنائی.آواز چنگ مطرب خوش نغمه گو مباش
ما را حدیث دلبر خوشخوی خوشتر است.سعدی.

معنی کلمه خوش نغمه در فرهنگ فارسی

( صفت ) خوش آواز نیک سرود .

جملاتی از کاربرد کلمه خوش نغمه

ترا ای بلبل خوش نغمه با گل گر از من بشنوی دستان حجابست
مطرب خوش نغمه رقصان از سرود ساقی گلچهره سرمست از شراب
از برای عاشقان مفلس اکنون بی‌طمع بلبل خوش نغمه گه شهر و دو گه عنقا زند
2 - و در كتاب احياء العلوم است كه : رسول خدا گفتارش از همه فصيح تر و شيرين تربود - تا آنجا كه ميگويد -: و سخنانش همه كلمات كوتاه و جامع و خالى از زوائد ووافى به تمام مقصود بود، و چنان بود كه گوئى اجزاى آنان تابع يكديگرند، وقتىسخن مى گفت بين جملات را فاصله مى داد تا اگر كسى بخواهد سخنانش را حفظ كندفرصت داشته باشد، جوهره صدايش بلند و از تمامى مردم خوش نغمه تر بود.
خوش نغمه بلبلان چمن را چه شد که زاغ بر شاخ گل نشسته و فریاد می‌کند
عندلیبان در تلاش تنگنای غنچه اند بلبل خوش نغمه ای گویا به گلزار آمده است
ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست آتشکده ی آه و فغان تو کجاست
کو مطرب خوش نغمه که آتش اثر آید کان نغمه برآرد که ز جان دود بر آید
نی باز سپیدست او نی بلبل خوش نغمه ویرانه دنیا به آن جغد غرابی را
ای بلبل خوش نغمه ز ما باد سلامت مرغ که در سدره همین نغمه سراید
ما بلبل خوش نغمه ی باغ ملکوتیم ما سرو خرامنده ی بستان روانیم