خوش مرد
معنی کلمه خوش مرد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خوش مرد
گرچه خوش مرد بود دائم ازین درد بود پر ز آژنگ رخ و پر ز گره پیشانی
چون بدید آن آب خوش مرد سلیم گفت بیشک هست این آب نعیم
که آن بر سر بستر خوش مرد به تیغ عدو آن دگر جان سپرد
گفت با خواجه یکی روز ازین خوش مردی خنک آنکس که زن خوب بمیرد او را
ازین منزلم اندک اندک مبر که خوش مرد آنکو بیکبار مرد