خوش مجلس

معنی کلمه خوش مجلس در لغت نامه دهخدا

خوش مجلس. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ل ِ ]( ص مرکب ) خوش محضر. خوش معاشرت. خوش نشست و برخاست.

معنی کلمه خوش مجلس در فرهنگ فارسی

خوش محضر خوش معاشرت

جملاتی از کاربرد کلمه خوش مجلس

ای نور دیدهٔ ما خوش مجلسی بیارا می گو خوشی خدا را صلوات بر محمد
مجلس عشقست و رندان مست و ساقی در حضور این چنین خوش مجلسی از صحبت جم خوشتر است
ما درین دور قمر خوش مجلسی آراستیم جام می در دور و ما سرمست این دوران ماست
با چنگ و عود و ارغنون آیم بمیخانه درون آرایم از معشوق و می خوش مجلس شاهانه را