خوش قلبی

معنی کلمه خوش قلبی در لغت نامه دهخدا

خوش قلبی. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ ] ( حامص مرکب ) خوش طینتی. خوش جنسی. مقابل بدقلبی.

معنی کلمه خوش قلبی در فرهنگ فارسی

خوش طینتی خوش جنسی

جملاتی از کاربرد کلمه خوش قلبی

با فیلم تمام شهر حرف می‌زنند جان فورد به شهرت رسید. او در این فیلم کمدی، نقش دختر احساساتی خوش قلبی را که دم دست است، اما قهرمان مرد متوجه حضورش نمی‌شود، ایفاء کرد و این نقش، شخصیت سینمایی او را در دهه ۱۹۳۰ شکل داد؛ نقشی که مشابه آن را در ۲ فیلم فرانک کاپرا، یعنی آقای دیدز به شهر می‌رود و آقای اسمیت به واشینگتن می‌رود، مقابل گری کوپر و جیمز استوارت ایفا کرد و این کمدی‌های اجتماعی فرانک کاپرا، اوج کار او بود. بازی او در هر ۲ فیلم حیرت‌انگیز است و کاپرا از این تضاد میان صدا و چهره او برای تبیین شخصیت زنی که در جامعه‌ای مردسالار، رفتاری مردانه دارد، به نحو احسن استفاده کرد و همواره از او به عنوان بازیگر زن محبوب من نام می‌برد.
ریحان دختری سرسخت، فروتن و متواضع است. مادرش مریم، او را به تنهایی بزرگ کرده‌است. او همیشه در هنگام مشکل از دوست قدیمی و برادر ناتنی مادرش، آقای حکمت کمک می‌گرفت، مردی که علاقه خاصی به این دختر کوچولوی مؤدب داشت. سال‌ها بعد مادر ریحان؛ مریم از دنیا می‌رود و آقای حکمت برای انجام مراسم تدفین به زادگاهش سفر می‌کند و در آنجا یک بار دیگر تحت تأثیر خوش قلبی و رفتار مهربان ریحان قرار می‌گیرد و اینکه چقدر شجاعانه توانسته با مشکلات و مصائب زندگی و از دست دادن تنها عزیز زندگی اش کنار بیاید. او در ریحان امید و زندگی می‌بیند و از آنجایی که به تازگی متوجه شده که بیماری لاعلاجی دارد فکر می‌کند می‌تواند بار زندگی‌اش را به دوش ریحان بیندازد.
جکی دادا جوان ماجراجو و خوش قلبی است که تحت سرپرستی خلافکاری بنام پاشا بزرگ شده‌است. زمانی که پاشا گرفتار قانون می‌شود جکی با ربودن دختر رئیس پلیس یعنی رادا سعی در نجات پدرخوانده‌اش می‌کند. اما دیری نمی‌گذرد که جکی و رادا عاشق هم می‌شوند و جکی تصمیم می‌گیرد به‌خاطر عشق رادا کارهای خلاف را کنار بگذارد. از سوی دیگر جوانی بنام جیمی که قاچاقچی مواد مخدر است با دستور پاشا سعی می‌کند با رادا ازدواج کرده و از پدرش انتقام بگیرد. اکنون جکی با دو جبهه باید بجنگد یکی پاشا و جیمی و دیگری فکر و عقیده پدر رادا و…
آنت بارنیل دختر خوش قلبی است که با پدر و برادر کوچکش، دنی به همراه عمه پدر سالخورده‌اش در دهکده‌ای کوچک به نام روسینی‌یر در دامنهٔ کوه‌های آلپ زندگی می‌کند.