خوش قریحه

معنی کلمه خوش قریحه در لغت نامه دهخدا

خوش قریحه. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ ح َ / ح ِ ] ( ص مرکب ) باقریحه. مستعد. با قریحه خوب. بااستعداد.

معنی کلمه خوش قریحه در فرهنگ فارسی

با قریحه مستعد

جملاتی از کاربرد کلمه خوش قریحه

سعید آلبوسعید به از مرگ پدرش در شهر رستاق زاده شد. او شاعری خوش قریحه بود واشعاری زیبا دارد و بعد از عمر طولانی در سال ۱۸۰۳ در شهرستان رستاق فوت کردند.
ابتکار این خط مربوط خوشنویس و شاعر خوش قریحه اواخر سده نهم و اوایل دهم هجری مجنون پسر کمال‌الدین محمود رفیقی (درگذشت ۹۵۱ ه‍. ق) می‌دانند که به واسطه آنکه گاهی به دست چپ کتابت می‌کرد و گاهی نیز کلمات را از چپ به راست و وارونه می‌نوشت و همه تذکره نویسان معتقدند که در چپ‌نویسی کسی به‌قدرت او نیامده است از این رو معروف به «مجنون چپ‌نویس» بود.