خوش زندگانی

معنی کلمه خوش زندگانی در لغت نامه دهخدا

خوش زندگانی. [ خوَش ْ / خُش ْ زِ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) با زندگانی آسوده. مقابل بدزندگانی. ( یادداشت مؤلف ). || خوش گذران. عیاش.

معنی کلمه خوش زندگانی در فرهنگ فارسی

با زندگانی آسوده مقابل بد زندگانی

جملاتی از کاربرد کلمه خوش زندگانی

زناگه بخت وارون بر سرم تاخت از آن خوش زندگانی دورم انداخت
زنده‌ای کو مرده‌ای را دید زیبا صورتی است راستی در صورت خوش زندگانی می‌کند
بهتر شما آنست که با اهل خویش بهتر است، و خوشخوی‌تر، و خوش زندگانی‌تر، و من با اهل خویش از همه بهترم. و آخر سخنی که مصطفی (ص) در آخر عهد خویش گفت، آن بود که: نماز بپای دارید، و بردگان را نیکو دارید، و بر شما باد که حقّ زنان بجای آرید که اسیرانند در دست شما، با ایشان زندگانی نیکو کنید. و کان النّبیّ (ص) من النّاس مع نسائه.
خضر گر خوش زندگانی می‌کند زندگانی جاودانی می‌کند