خورده دان

معنی کلمه خورده دان در لغت نامه دهخدا

خورده دان. [ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) دانا. نکته دان. || عیب دان. باریک بین. ( ناظم الاطباء ) :
داندآن کس که خورده دان باشد
کآنچه او کرد خیرت آن باشد.سنایی ( حدیقه چ مدرس رضوی ص 161 ). || ( اِ مرکب ) شکم. معده را به مزاح گویند. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
آنکه خورده ، خورده دانش درد می کند.

معنی کلمه خورده دان در فرهنگ فارسی

دانا نکته دان

جملاتی از کاربرد کلمه خورده دان

ای جنید وقت و شبلی زمان با یزید بر مزید خورده دان
بشنو کنون که چیست درین نکته مدعا این نطفه خبیر خردمند خورده دان
هر نعمتی که هست به عالم تو خورده دان هر لذتی که هست سراسر چشیده گیر
در کرامات و مقامات عیان بود آن مرد خدای خورده دان
ذره ذره ترجمان سر خورشید است لیک در جهان یک خورده دان واقف اسرار نیست
گفت ای شیخ بزرگ خورده دان خیز و رو تو نیز همچون دیگران