خورد و خواب

معنی کلمه خورد و خواب در لغت نامه دهخدا

خورد و خواب. [ خوَرْ / خُرْ دُ خوا / خا ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خور و خواب. عمل خوردن و خوابیدن :
شه آن به بر دانش آرد شتاب
نباید که بفْریبدش خورد و خواب.نظامی.مشو چون خر بخورد و خواب خرسند
اگر خود گربه باشد دل در او بند.نظامی.چهل روز باشد که بی خورد و خواب
ستیزیم با ابر و با آفتاب.نظامی.چو آسود روزی دو شاه از شتاب
ستد داد دیرینه از خورد و خواب.نظامی.چو انسان نداند بجز خورد و خواب
کدامش فضیلت بود بر دواب.سعدی ( بوستان ).همه همت من مقصور بر خورد و خواب بود. ( انیس الطالبین ).

معنی کلمه خورد و خواب در فرهنگ فارسی

خور و خواب عمل خوردن و خوابیدن

جملاتی از کاربرد کلمه خورد و خواب

گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام به شوره زار مرا صرف گشت آب تمام
ز خورد و خواب دیدی رنج بسیار غم و اندوه ماندستی گرفتار
کنون ما به خونخواهی آن جناب نداریم آرامش و خورد و خواب
هوش دایم پیش مال و، گوش دایم وقف قال فکر یکسر خورد و خواب و، ذکر یکسر چون و چند
ز کینش مرا دور شد خورد و خواب ز چشمم روان گشت سیلاب آب
به مال و جاه چه نازی، که شخص نمرودی به خورد و خواب چه سازی که نفس حیوانی
تا چند باشی آخر از حرص نفس کافر ایمان به باد داده در خورد و خواب مانده
آنچه میدانیش دنیا خورد و خوابی بیش نیست وانچه میخوانیش گردون پیچ و تابی بیش نیست
کارت شب و روز خورد و خواب است فکرت همه کار ناصواب است
ز خورد و خواب بگذر همچو مردان ز بیداری نظر کن جان جانان