خوب طلعت

معنی کلمه خوب طلعت در لغت نامه دهخدا

خوب طلعت. [ طَ ع َ ] ( ص مرکب ) خوش صورت. خوب صورت. خوبرخ. خوش منظر. خوش قیافه. نیکوروی. خوبروی. خوب چهره. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خوب طلعت در فرهنگ فارسی

خوش صورت خوب صورت

جملاتی از کاربرد کلمه خوب طلعت

ز خوب طلعتی و از نکو سواری کوست ز دیدنش نشود سیر دیده انظار
چنانکه خامه مانی و رنده آزر نبسته اند بدین خوب طلعتی تمثال
در فصل نوبهار فرستد به باغها گلهای خوب طلعت و مرغان خوش نوا
که خوب طلعتی از ساکنان حضرت قدس که جمله محض خرد بود و نور هشیاری