خوار نمودن

معنی کلمه خوار نمودن در لغت نامه دهخدا

خوار نمودن. [ خوا / خا ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) خوار کردن. پست کردن. بی اعتبار کردن. ناچیز کردن. || ذلیل کردن. اذلال. اخزاء. استحقار. استصغار. ( یادداشت بخط مؤلف ).

جملاتی از کاربرد کلمه خوار نمودن

چيزى كه هست كون و فساد در غير اعمال مستقيما مستند به خداى سبحان است ، چون كار خلقت  و تدبير تنها بدست او است ، و شريكى ندارد، و همچني  ناعمال سعادت آور، و آنچه مثل آن است بدون واسطه مستند به او است ، چون تنها مساءله  هدايت او مايه سعادت است ، بر خلاف اعمال شقاوت آور، و آنچه از آن قبيل است ، نظير وسوسه شيطان ، و مسلط كردن هواى نفس بر انسان ، و حكومت دادن ستمكاران بر مردم ، و امثال اينها كه با واسطه مستند به خدا است ، و آن واسطه عبارت است از ترك هدايت ، و گمراه كردن و خوار نمودن ، و بيچاره كردن 

كـلمه (ايمان ) - به فتح همزه - (جمع يمين ) - سوگند است . و كلمه (جنة )- به ضم جيم - به معناى پرده و پوششى است كه با آن خود را از شر حفظ مى كنند،سـپـر را هـم بـه هـمـيـن جـهـت (جـنـه ) مـى نـامـنـد. و كـلمه (مهين ) - ضم ميم - اسمفاعل از مصدر اهانت و به معناى اذلال و خوار نمودن است .
جمع بين استحقاق ثواب و عقاب امكان ندارد؛ زيرا، اوّلا: ثواب و پاداشهمراه با تعظيم ،احترام و تكريم است ؛ امّا عقاب و كيفر تواءم با اهانت و خوار نمودن مى باشد و روشن استكه جمع اينها ممكن نمى باشد.